شرافت

تعداد پاراگرف: 3

به گمان ما اینکه ما انتظار بکشیم که فردی در موضوعی به گمان ما شرافتی عرضه دارد و فرد آنچه ما گمان داریم را به انجام نرساند از فاقد شرافت بودن فرد نیست، به گمان ما همین انتظار از حقارت و گستاخی سر می‌زند. گمان می‌بریم فقدان شرافت موضوعی بدیهی است همچون درازدستی به حریم دیگران. باغستان شهریار، ۱۶:۳۷ جمعه ۱۹ فروردین ۱۴۰۱.

آنچه در ادامه آمده به گمان ما دچار ایراد اساسی است، گویی اجباری به سخن گفتن در میان آمده باشد و شرافت در این اجبار تعریف شده باشد، به گمان گویا مناسب بوده است گمان خویش را در لفظ گوساله از نو در خصوص نابالغان گوساله بودن پذیر(پدران و مادران) به کار می‌بستیم تا این خطا عیان گردد، بلا نسبت گوساله، “شرافت احتمالاً فاصلهٔ سکوت و کلام است در قبال فاقد شرافتانی که بسیاری از خلق یا دست کم تبلیغات جاری در اذهان بزرگش می‌پندارند یا به عرصهٔ پندار می‌کشند همچون آقای غزّالی، البتّه در مقام استادی ممکن است به شکلی عنوان گردد همچون سخنان اخیر آقای دکتر عبد الکریم سروش در خصوص آقای غزّالی. پیشتر احتمالاً اشاره داشته‌ایم در این باره که کتابی از آقای غزّالی به پایان صفحه و پاراگراف نخست در منظر ما نرسید گویی آقای غزّالی که در این ایّام به نظر شاگردی از غلطی چون آقای علی می‌رسند همه چیز را گرو وجود خویش خواسته و گرفته باشند، ما نیز کتاب را بستیم. نه و نه دقیقهٔ سه‌شنبه شانزده آذر هزار و چهارصد شمسی. چنین به گمان ما رسیده است، تغییر ویرگول به نقطه در پایان غزّالی جملهٔ مرتبط به آقای دکتر سروش، ویراست مختصر خطای نگارش در ایجاد فاصله بین احتمالاً و اشاره، یازده و هجده دقیقهٔ همین روز.”. باغستان شهریار، ۱۶:۵۴ جمعه ۱۹ فروردین ۱۴۰۱. به گمان این خطا بدیهی‌ست و برای ما دست کم دو موضوع مطرح دارد، نخست جوشش این محتوا که اگر فرد در میل به انجام کاری باشد دیگر گزینهٔ سکوت در گمان نیست و اینکه چرا تنها به فعل کلام اشاره شده است، دوّم اینکه چرا بررسی نشده و بازگشتی به آن نبوده است با اینکه به گمان این موضوع در ما زیاد اتّفاق می‌افتد پس از ویراست نخست امّا گمان می‌بریم این خطای سبکی نیست که ما را نخواند، ۱۷:۱۲ همین روز.

شانزده و بیست و هشت دقیقهٔ پنج‌شنبه چهار آذر هزار و چهارصد شمسی، پیشتر در این خصوص سخن به میان آمده است، مثالی از فیلم آخرین شواله که چنین تعریف می‌دارد، ما با شرافت به دنیا می‌آییم، نمی‌توانند از ما بگیرند نمی‌توانیم بخریم تنها نباید از دستش دهیم، این نگاه به شرافت به نظر مناسب می‌رسد، در گداری که فعلی بر شما اجبار می‌گردد مبلغی هم می‌ستانیم ما که به هر حال به این کار مجبوریم، شرافت آن مبلغ است، چنین به گمان ما رسیده است.