اگر چاره دارد موضوع بحث نیست، اگر چاره ندارد باز هم موضوع بحث نیست. بیست و سه و شش دقیقهٔ دوشنبه هشت آذر هزار و چهارصد شمسی. این موضوعات بسته به منظر ممکن است تداعی مفاهیمی دیگرگون داشته باشند، گاهی ما مشغول مرثیه میشویم در فقدانی، آیا در همان لحظه حرمت زندگی را رها نمیکنیم، احترامْ موضوع مهمّیست، آیا ما پس از مرگ نجوایی از احترامهایی که به ما حواله شده است را خواهیم شنید یا در فضای بی دردی پس از مرگ دردی از ما دوا خواهد کرد، یا به اختیاریم یا محزون و افسرده، اگر به اختیاریم که احتمالا نوعی متعارف در دایرۀ عقل در مسیر باقی زندگی کفایت کند و اگر محزون و افسردهایم شاید حضور در جمع و در دسترس عام بودن مناسب احوالاتمان نباشد. وقتی به جنگ میرویم تا ثابت کنیم نگرش ما صحیح است دیگر کلام موضوع بحث نیست، حکایت حکایت تازیانه و زور بازو و فضایی خارج از دایرۀ حرمت انسان است، چه طور کلامی نگوئیم وقتی در اندیشه و کلام و مشتری و جامعه تعریف میشویم و چه طور کلامی بگوئیم آنجا که اصل کلام و حرمت عقل زیر سم ستوران است، //-// ستوران، در مجموع چنین گمان بردهایم. یازده و سی و نه دقیقۀ سهشنبه نه آذر هزار و چهارصد شمسی.
چاره
تعداد پاراگرف: 1