به گمان شبیه اینطور شنیدهایم که چرخ شخصی در راه پنچر میشود و به قصد تعویض چرخ را از خودرو جدا میسازد و زاپاس را سوار میدارد امّا پیچهای چرخ را برای بستن نمییابد، هرچه جستجو و کنکاش به کار میبندد بی نتیجه و درمانده میماند، گویا شخصی که دیوانهاش گمان میبردند آن اطراف در گذار جاده اغلب مینشسته است، جویای حال شخص میشود یا شخص از او به پرسش بر میخیزد به هر ترتیب دیوانه میگوید از هر چرخ یک پیج جدا ساز و با سه پیچ زاپاس را ببند و تا جایی خود را برسان. باغستان شهریار، ۲۲:۰۲ شنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۱.
حکایت چرخ ماشین و پیچهای گمشده
تعداد پاراگرف: 1