آقای محمّد، پیامبر اسلام

تعداد پاراگرف: 19

به گمان ما در میان هر موضوعی نامی از آقای محمّد آید _-_ش می‌دارد مگر اینکه به وضوح روشن شود، //-// _π_. ۱۷:۱۴ سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۰. روز مبعث متن قید شده در خیابان ولیعصر کمی بالاتر از میدان راه آهن، پارک لاله، ۱۴:۵۷ چهارشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۰.

آقای محمّد مدّعی چه بوده‌اند، اگر در یک ساختار سگی صاحبش را نشناسد چه روی می‌دهد. جلوی مسجد در کنار محلّ ساخت و ساز در میدان امام حسین تهران. ۱۱:۳۹ چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۰. ما قصد توهین به سگ را که شاید بتوان آن را به عنوان نماد وفاداری برای بشر یاد آورد نداریم، شاید بتوان گمان برد که در فرض سلامتْ این همان کار نزدیک به ناممکن است، همچون شباهت گمان آبی که سر بالا رود یا به هزار و چهارصد سال و یا به اکنون، چنین گمان برده‌ایم. ۱۱:۵۷ همین روز. یاد کرد به یاد آورد ویراست شد، ۱۲:۰۴ همین روز.

اگر چنین پنداری در مورد ادّعای آقای محمّد نزدیک به واقع باشد به گمان ما از آنجا که شراب باعث اختلال فکر افراد در پیروی بی چون و چرا از دروغ بزرگ آقای محمّد بوده است به ترتیبی سعی در حذف آن شده است. ۱۰:۲۲ یک‌شنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۰. فرض به پندار اصلاح شد، ۱۰:۳۵ همین روز.

به گمان ما آقای محمّد نظریه پردازی از تزویر هستند که چه گونه بتوان با درونی متعفّن ظاهری آراسته داشت. ۲۰:۳۵ شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۰.

آیا نفس هر به گمان ما _-_ی که تاثیری از به گمان ما _@_ی چون آقای محمّد به پیروی گرفته است _-_ نیست و وجودش ملحد. ۰۹:۴۵ شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۰.

یک مشت )-( و -×- تحویل ما داده است مردک _-_ فاقد شرف. مقصود ما آقای محمّد پیغام آور انحراف _-_ی به نام اسلام است، //-// -×- و )-( و _π_. ۰۹:۲۰ شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۰.

به گمان ما چنین نبوده که تلاشی نباشد امّا در نهایت امر قدرتی نچربیده است بر حکایت آقای محمد، البتّه گمان نمی‌بریم این سخن بدون اشاره به شرافت و گمان ما از فقدان آن مناسب باشد بدین گمان که شاید قدرتی به قدر نیاز بوده امّا دست کم نیازی از شرافت در بر نداشته و راه به درازا کشیده است. ۰۱:۰۲ شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۰.

به گمان ما سقف حکایت آقای محمّد برای بردگان چیده شده است و از طاق اندیشهٔ یک برده که احتمالاً نگرفتن جانش برای او حکم آزادی است افزونتر نیست، نوعی باج گیری خود فرد که خروج از آن دایره حکم مرگ به بار آرد. ۲۰:۱۳ جمعه ۸ بهمن ۱۴۰۰.

گمان نمی‌بریم در مجموع هدف آقای محمّد خیرخواهی برای نوع بشر بوده باشد، به گمان ما افعال و کلام ایشان بیشتر نظیر راهی برای کسب قدرت است. ۱۵:۱۸ یک‌شنبه ۳ بهمن ۱۴۰۰.

به گمان ما منفعت طلبی از زیان دیگران و نماد و سمبل سازی دست کم در این رسته با آقای محمّد و آقای شاهدان نامیدن عموی خویش آغاز شده است. ۱۱:۱۰ شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰.

احتمالاً الله تخلّص آقای محمّد است، آفریننده‌ای برای آفریننده. چنین گمان برده‌ایم. ۲۳:۴۱ جمعه ۱ بهمن ۱۴۰۰.

گمان می‌بریم در خصوص جهان پس از مرگ آقای محمّد نیز گمانی از پایان کار در این دنیا با مرگ دست کم در این کیفیّت داشته‌اند، به پندار ما توصیفات ایشان از بهشت یا به گمان ما خزئبلاتی در قالب شعر که برای فریب دل‌ها و ذهن‌ها به عرصه کشیده شده گواهی بر همین موضوع است، در خصوص موروثی بودن وضعیّت هم شاید بتوان تاثیر خانوم عایشه را در این موضوع در نظر گرفت که گویا مسیر را تغییر می‌دهند البتّه شاید منیّت آقای محمّد به قدری بوده است که نیاز به چنین نداشته باشد، چه بسا از دلایل این وسعت هم قبیل همین شرایطی باشند که همچون سوپاپ‌های اطمینان امکان تداوم را میسّر ساخته‌اند. در مجموع چنین گمان برده‌ایم. ۲۰:۱۱ پنج‌شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۰.

گویی آقای محمّد مردک بی شرف _+_ی بوده باشد و _*_ای ساخته باشد، //-// _+_ و _*_، چنین گمان برده‌ایم. ۱۷:۳۹ پنج‌شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۰.

به گمان ما در اذان پس از شهادت‌ها به موضوعاتی که پیشتر اشاره شده تبلیغ به شتاب به سوی بهترین عمل نوعی غلط است از یک احمق، اگر البتّه بتوان این اجبار گوش خراش از بدو تولّد را تبلیغ بر شمرد، امحای مقبرهٔ آقای محمّد مقرّر است. ۸:۱۸ چهارشنبه ۲۹ دی ۱۴۰۰ شمسی. قبر به مقبره ویراست شد، ۰۸:۲۵ همین روز.

چنین پفیوزانی برای بشر از چنین سلسله‌ای باعث شده‌اند این قبیل _π_چنین زبان درازی و گستاخی را مجال بیابند، //-// _π_، چنین گمان برده‌ایم. بیست و هشت دقیقهٔ جمعه بیست و چهار دی هزار و چهارصد شمسی.

ما چنین گمان برده‌ایم و به یاد آورده‌ایم که در کلام آقای محمّد، در قرآن آیه‌ای با این مضمونی شبیه چنین وجود دارد که فقط برای تو همین یکبار بلا مانع است، اگر این فرض درست باشد فقط یک فاقد شرافت احمق چنین تبعیضی را به دلیل منم خویش در عوض توضیح و اصلاح قانونی که خود مطرح داشته به آنچه ادّعا دارد تحمیل می‌دارد و با گستاخی و وقاحت نام بی شرف خویش را بر بام‌ها به فریاد جار می‌زناند، چنین گمان برده‌ایم. ده و چهارده دقیقهٔ چهارشنبه بیست و دو دی هزار و چهارصد شمسی.

شاید شاعری را به تصوّر داشتن ممکن باشد که تمام چرک یک انسان را نشسته بر کالبد او ببیند، شاید این خود از تزویر چرک درون بجوشد، در مجموع گمان می‌بریم شاید بتوان چنین گمان برد. پانزده و بیست و هشت دقیقهٔ سه‌شنبه بیست و یک دی هزار و چهارصد شمسی.

به گمان ما روش اجرایی آقای محمّد آغشته به فقدان شرافت و دروغ و است، به گمان ما ممکن است از توهّم زاییده از شرایط روزگار، قدرت یا سلسله باشد شاید هم ایشان لقب امین را نوعی تلاش اصلاحیّه دریافت داشته‌اند. دوازده و چهل دقیقهٔ سه‌شنبه بیست و یک دی هزار و چهارصد شمسی.

آیا حکایت جوی روان شراب و عسل و شیر تا آنجا که گمان حضور ذهن ما یاری می‌دارد برای پیروی از آقای محمّد مطرح شده است یا ایشان گمان چنین از عالمی مادّی در فضای پس از مرگ داشته‌اند، آیا می‌توان گمان برد ایشان از سر خشم اطرافیان چنین موضوعاتی که احتمالاً بتوان محتمل دانست که محملات و دروغ در نظر آیند را در کلام روان داشته‌اند یا اینکه این نوعی حماقت و سادگی از تصوّری بوده است. ده و پنجاه و شش دقیقهٔ یک‌شنبه دوازده دی هزار و چهارصد شمسی.