فرض را بر این بگیریم فرض مضمونی از ماخذی، منبعی، سرچشمهای یا جوهری مرتبط به خالق، جوهر آفرینش، ذات هستی، یهو، روح القدس، خدا و مفاهیمی از این دست موجود باشد، لحظهای که این مضمون به جهان بشری و فضای انسانی وارد شد در دایرۀ تعریف و وجود انسان وارد شده است و محدود به آن است، همینطور محدود به شیر و خون، درد و غم، شادی و اندوه، در توان انسان آیا بیش از انسان بودن هست، با اینکه گویا این خود بارکشی عظیم است. دست کم تا این لحظه ما از حیاتی نظیر چنین در عالمی دیگر خبری نداشتهایم. احتمالا به مضمونی نظیر این بخش پیشتر اشاره شده است: انسان در خدمت دین نیست دین در خدمت بشر است، انسان چراغ و مرکب دین نیست، دین چراغ و مرکب بشر است، هر جا تمایل نداشتید تا کنید و بگزارید کناری، آن دین و کتاب که نتوان کنارش گذاشت شیّادی است، چنین گمان بردهایم. بیست و پنجاه و یک دقیقۀ یکشنبه هفت آذر هزار و چهارصد شمسی.
کلام خدا
تعداد پاراگرف: 1